عینک پدر دیگه چند روزیه شکسته…
انگار یه عالمه غم توی دلش نشسته!
هر جا که میخواد بره منو صدا میکنه…
یواش یواش میاد پیشم کفشاشو پا میکنه…
پاهاش ورم کرده هنوز پشتش دیگه خم شده
یه ماهی نیمه جون که با قلاب مرگ شده!
ای مرگ لعنتی انقدر با قلاب بازی نکن!
وقتی داره زار میزنه قلاب رو آویز نکن…
دنیا ما هی هی…
چشماش نمیبینه دیگه فقط نگاه میکنه!
دیگه کسی رو نمیشناسه فقط صدا میکنه
پاهاش ورم کرده هنوز پشتش دیگه خم شده!
یه ماهی نیمه جونه دلش پرِ غم شده…
آرش فرخزاد نباتی پدر و عینک
نظرات