هادی رحیمی

من هادی رحیمی .متولد1 /1366/4 هستم. ساکن بجنورد از کودکی علاقه زیادی به موسقی داشتم. چون خانواده ام خیلی مذهبی بودن و اجازه به بنده نمیدادند که ادامه بدم .مجبور بودم همراه پدرم به کشاورزی و درسم ادامه بدم. نا گفته نماند که همه میزهای کلاس مدسه را نقاشی اورگ کشیده بودم بزن بکوب میکردیمزنگهای تفریح همه بچهای کلاس دورم جمع میشدن من هم برای انها اواز میخواندم .تا مدیر مدرسه یه روز خودش یه دفه امد داخل شنید که آوازمیخونم تشویقم کرد وهرروز باید سر صف صبحگاه برای همه میخوندم. در سن 13سالگی اولین مجلسم را با قوشمه و دایره استادعلی آبچوری وحسین به بی که هردو استادان عزیز به رحمت خدا رفتن شروع کردم . در این مدت با امیر دلارا اشنا شدم که خیلی برام زحمت کشید . باپدر صحبت کردن و پدرم راضی شد که من برم مجلس وقولی هم از من گرفت که به درسهایم صدمه نخوره هر وقت مجلس داشتن میامد از مدرسه اجازه منو میگرفتند منم کتاب هایم را به دوستانم تحویل میدام ومیگفتم به خانواده ام خبر بدهید چون تلفن نبود.و مدرسه راهنمایی که در آن درس میخوندم روستای باباامان 7کیلومتر با خانه ما در روستای( کوه کمر) فاصله داشت.بعد میرفتیم عروسی اخ که چه دورانه خوبی بود بعدش با پول عروسی توانستم یه دوتار بگیرم 4شب اصلا نخوابیدم تا یکم یاد گرفتم و با کمک استاد نعمت زنبیل باف ومحمد طاهری یاد گرفتم بعد چند سال با داوود و ایوب شیردل و هادی میرشکار اشنا شدم حدود 9سال باهم همکاری داشتیم که زحمت زیادی برام کشیدن?? و یادی کنم از نوازندهای عزیز که در این چند سال کنار هم فعالیت داشتیم..قاسم صفدری.وحیدپوربرات .محمد صمدی.مصطفی جنتی. علیرضابیدکی.جهانگیرشاکری .عباس قدیری.روح الله قدری در این مدت یه دوره کلاس آموزش حرفه ای برداشتم تهران رفتم سرکلاسهای اقای محمد رضا رضای وسیناشجریان عزیز سلفژ آواز کار کردم دمشون گرم چون تهران غریب بودم و خیلی فشار بی پولی روی من بودخیلی هوای منو داشتن. خلاصه کار اینو خواستم بهتون بگم عزیزان دلم ارزوهای ما دسته خودمان ساخته میشه پس بی وقفه برای آرزوهایت و خواستهایت تلاش کن حتما بهش میرسی? و نباید هیچ وقت از تلاشت دست بکشی من تو این مدت خیلی حرفها میشنیدم ولی ادامه دادم و الان قوی تر از قبل زحمت میکشم و تلاش میکنم انشالا بتونم حال دلتونو خوب کنم