علی عبدالمالکی

علی عبدالمالکی متولد 26 مرداد 1363 در تهران، خواننده است تحصیلاتش تا مقطع دیپلم است، اصلیت تویسرکانی دارد و بزرگ شده شهرک مسعودیه تهران است، یک خواهر و یک برادر دارد، در کودکی خیلی زود پدرش را از دست داده است از دوران كودكی به این حرفه علاقه‌ مند بودم و این علاقه روز به روز بیشتر می‌ شد بعد از یادگیری گیتار، در جمع‌ های دوستانه كه می‌ خواندم دور و بری‌ ها و دوستان بسیار تشویقم می‌ كردند علاقه ام به موسیقی و خوانندگی باعث می شد تا هر روز روزنامه همشهری بخرم و در صفحه نیازمندی ها به دنبال آهنگساز یا شخصی باشم که در حیطه خوانندگی کمکم کند و از بین صدها آگهی، بالاخره با عزیزی با نام سروش آشنا شدم این آشنایی منجر به دوستی شد و پس از سه سال همکاری مان آغاز شد و آلبوم خدانشناس را با 8 قطعه تولید کردیم و پس از چند ماه آلبوم دیگری را نیز با عنوان نامسلمون منتشر کردم و در این بین سازهای کیبورد، پیانو و گیتار را نیز فرا گرفتم در تمام آن سال‌ ها با وجود اینکه همیشه به دنبال کسب تجربه و پخته شدن بودم خیلی به خوانندگی و آلبوم فکر نمی‌ کردم و صادقانه می‌ گویم به فکر معروف شدن هم نبودم بدون پول و پارتی و بی هیچ امکاناتی آغاز کردم به یاد دارم زمانی بود که ساعت ها با پای پیاده یا مترو در مسیر طولانی رفت و برگشت استودیو و خانه بودم خلاصه جایگاه امروزم نتیجه تلاش دیروزم هست و آن را اول به خدا و بعد به مادرم مدیونم شش ساله بودم که پدرم را از دست دادم و مسئولیت زندگی من و خواهر و برادرم بر دوش مادرم افتاد ایشان در یک مدرسه مستخدم بود و به هر زحمتی بود چرخ زندگی را چرخاند زمانی که مردم من را شناختند به عنوان یک خواننده شرقی‌ خوان بود خودم موزیک غربی را دوست دارم و پیگیری هم می‌ کنم اما ترجیح می‌ دهم شرقی بخوانم چون صدای من در این نوع خواندن بیشتر جواب می‌ دهد و مردم هم از آن بیشتر استقبال می‌ کنند یادم نمی آید کی بود اما برای خرید به بیرون رفته بودم، آن موقع فکر نمی کردم صدایم پخش شده باشد اما ماشینی از کنارم رد شد که صدای مرا گذاشته بود تا پنج دقیقه مات و مبهوت مانده بودم، باورم نمی شد راننده آن ماشین داشت ترانه مرا گوش می کرد در آن پنج دقیقه انگار روی زمین نبودم که ناگهان یک ماشین دیگر هم از کنارم رد شد و دقیقاً او نیز صدای مرا گذاشته بود تا یک ماه در شوک بودم بعضی وقت ها به مسافرت می رویم اما روزانه با بچه ها می نشینیم، می خندیم و ایکس باکس بازی می کنیم به مادرم هم سری می زنم، مادرم با برادرم زندگی می کند قبل از اینکه خواننده شوم، فوتبال بازی می‌ کردم و جالب است كه قبل از اینکه وارد دنیای موسیقی شوم، به فوتبال فکر می‌ کردم و دوست داشتم فوتبالیست شوم من چند سال بازی می‌ کردم و دروازه بان تیم نوجوانان پاس بودم، اما بعد از اینکه به سمت موسیقی آمدم، آنقدر درگیرش شدم که دیگر فوتبال را پیگیری نکردم من به شدت طرفدار بارسلونا هستم و همیشه در بازی ایکس باکس این تیم را انتخاب می کنم از تیم های داخلی هم اگر چه قبلاً طرفدار یک تیم خاص بودم، اما الان فقط هوادار تیم ملی هستم و فرهاد مجیدی و علی کریمی را جزو اسطوره های فوتبال ایران می دانم وی قبل از انتشار آلبوم رسمی اش هشت کنسرت زنده، مجاز و بزرگ اجرا کرده است که رکورد کنسرت قبل از اولین آلبوم مجاز را در ایران شکسته است آدم مهربانی هستم، خیلی زود اعتماد می کنم و این اعتماد خیلی مواقع به ضررم بوده و برایم مشکل ساز شده. دوست ندارم کسی از من ناراحت باشد. دوست دارم همه از من راضی باشند